وقتي که خاکم مي کنند بهش بگين پيشم نياد
بوسه زلب هاي تو در خواب گرفتم گويي که گل از چشمه ي مهتاب گرفتم در برکه ي اشکم همه دم نقش تو ديدم اين هديه ي خوبيست که از آب گرفتم هرگز نتواني که زمن دور بماني چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم
عشق را دهكده اي در معناست
در جوارش همه اهل دلان در سكناست
گر چه تو صيف جهان در پي اين دهكده است
اين جهان نيست جهاني
مگر از بهر دلان
وقتي که خاکم مي کنند بهش بگين پيشم نياد
بگين که رفت مسافرت بگين شماره اي نداد
يه جور بگين که اخرش از حرفاتون حول نکنه
طاقت ندارم ببينم به قبر من نگاه کنه
دونه به دونه عکسامو برداريد اتيش بزنيد
هر چي که خاطره دارم بريد و از بيخ بزنيد
نذاريد از اسم منم يه کلمه جا بمونه
نمي خوام هيچ وقت تنمو تو گورم بلرزونه
برو اتيش به قلب من نزن
بذار نگاهت از يادم بره
بذار واسه هميشه قلب من
چال بشه با من کلي خاطره
برو نمي خوام ببيني خونه من خالي شده
همدم من به جاي تو ريگاي پو شالي شده
اون که مي گفت مي مرد واست ديدي راس راسي مرد
رفت و همه خاطرشم به خاطرت برداشت و برد
بهش بگين نشست به پات بهش بگين نيومدي
بگين هنوز دوست داره با اينکه قيدشو زدي
نشوني قبر منو بهش ندين خوب ميدونم
مياد جاي هميشگي سر قرار تو رود خونه
سلام به همه دوستایی که منو تو این کار یاری کردن