تقدیم به داداش نازنینم عادل
بگذشت در فراق توشبهای بی شمار
هر شب در این امیدکه فردا ببینمت
نازم به بی نیازی ات ای شوخ سنگ دل
هرگز نشد اسیر تمنا ببینمت
منت پذیر قهر و عتاب توام ولی
می خواستم بهتر از اینها ببینمت
دفتر خاطرات زندگی ام از مشق های دلتنگی عاشقانه ی تو
پرشده است
کسی صدایم می زند ومن
تنها به احترام دل عاشقت،
کنار خلیج نام عاشقانه ی تو لنگر می اندازم.
دل نوشته هایم ،
راز دل پریشانم را رسوا می کنند
و من
آواره ی سرزمین رویاهایم می شوم.
هیچ کس نمی دانست
تو... تنها بهانه ی مشق عشق من بودی و هستی

با یاد عزیزانم این قوم پریشانم با زخم تن وجانم می ایم و گریانم..
از خانه ویرانم با حسرت پنهانم می ایم و می دانم من یک شبه مهمانم
گر یو سف تبعیدی درحسرت کنعانم گرهمنفس یعقوب ان پیر پریشانم
تا مرحم پیراهن برزخم دوچشمانم دردایره حسرت میچرخم ومی خوانم
من یک شبه مهمانم
ای همنفست خورشید درظلمت این تبعید ای مرحم تو امید بر زخم تن وجانم
ای دست اسایش ای پاسخ هر خواهش تو ساحل ارامش من موج پریشانم
اهنگ سفر کردم رو سوی تو اوردم اما دل من انجاست در جمع عزیزانم
بر من تو ببخش ای یار ای بخشش تو بسیار شایددگر این دیدار هرگز نشود تکرار
اهنگ سفر کردم
رو سوی تو اوردم
اما دل من انجاست
در جمع عزیزانم.......
+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم دی ۱۳۸۶ ساعت ۱۲:۲۰ ب.ظ توسط عـــادل
|


سلام به همه دوستایی که منو تو این کار یاری کردن