hallo, ich bin adel khoshab ,deutschland
Herzlich will kommen seh das vermisse dich verlobte
hallo, ich bin adel khoshab ,deutschland
danke schon meinen frandstet
ein scholdigoong
bitte

وای که پژمرده گلی بودم و آبم دادی



در نگاه دگران،در پس رازي پنهان


نگاه می کنم
نمی بینم
چشم مرا
هوای تو پر کرده
گوش می کنم
نمی شنوم
گوش مرا
صدای تو پر کر
ای چشم من
بدون تو
نا بینا
ای گوش من
بدون تو
نا شنوا
بامن بمان
همیشه بمان
بمان .........
دنیای من چشمای من ای عمر من این دل من می سوزه
گریه نکن دروغ میگی میدونم این چند روزه 
تو هم مثل همه میری منو تنها میزاری
عاشق نبودی میدونم عشقت و هر جا میزاری
برو برو هر جا بگو که یار من دیوونه بود
عاشق نبودی میدونم بودن من بهونه بود






زندگي تا اوج فردا با تو بيفردا شدن
لحظههاي با تو بودن، همدم گلها شدن
شاهد رقص قناري با تو همآوا شدن
ياس بيپرواي من، با تو بيهمتا شدن
رفتن از عمق حضيض و شاهد بالا شدن
بيتمنا بر لب زيباي تو غوغا شدن
بستر آغوش گرمت، همچو شبنم تر شدن
گرمي دستان گرمت در حرارت گُر شدن
بيتو در خصم خلايق بيدم و همدم شدن
سوختن و آتش گرفتن، خسته و نالان شدن
گريه در چشمان من، شاهد شبها شدن
دست تو بر وي چشمم، شاد و بيهمتا شدن
با تو بودن در تمام لحظهها تنها شدن
شاد از اين دنياي فاني، همچو افرا بهشدن
ياس بيپرواي من، شاد و بيهمتا شدن
با تو در اوج لذائذ، بيتو بيفردا شدن
اي همآغوشت تنم، خوشتر از مجنون شدن
كاتب دنياي عشق و شاعر گلها شدن
شاد از اين دنياي فاني، با تو كاملتر شدن
دست تو در دست گرمم، در وصالت چون شدن
با من از هستي بگو، با تو در غوغا شدن
جان شيرينم تويي، بيتو بيجانان شدن
من در آغوش خزان، خسته از دنيا شدن
در بهار عشق تو، بيانتها درمان شدن

ای سر چشمه ی محبت
ای عشق واقعی
چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم

خدایا ! به دلهای پروانه شمعی شایسته عنایت کن که در پای هر کرم
شبتابی فرو نیایند و پیش چشم هر کورسویی جان نسپارند.

سلام به همه دوستایی که منو تو این کار یاری کردن